من و تنهایی و تو
 
 

 

خدایا این چه حسیه تو دل من زبونه میکشه و عقل منو به افسار کشیده؟ چه قانونیه تو طبیعت ناملموست که داره بی اراده ی من زندگی و آیندمو شکل میده؟ چرا هر قانونی براحتی نقیض بقیه قانوناست اما در باطن همه یکین؟
هر چه دورتر،انطباق و وابستگی ها بیشتر...چطور میشه توجیه کرد کسیو که 3-4 ماه ندیدیش تو حساسترین لحظات روزت و شاید عمرت تکرار مدام تصوراتت باشه؟ یا اصلا یه آدم چقدر قدرت نفوذ میخاد تا با روح من یکی بشه...غیر قابل جایگزین؟
 هرچی بیشتر نفی میکنم نزدیکتر میشم، وابسته تر و عاشق تر. چی دارم میگم...؟
چقدر بهت نیاز دارم...به نابودی نرسم تا رسیدنت خوبه...
 

ارسال شده در تاریخ : جمعه 10 بهمن 1388برچسب:, :: 22:40 :: توسط : شادی

درباره وبلاگ
از 22 خرداد 88 روز انتخابات بود که فهمیدم دل من مثل مملکت بهم ریخته و چه بلایی سر مردم و من اومده...دیدی میگن وقتی میخای بفهمی هرچیزی چقدرکن؟ارزش داره ازش دوری کن؟... خلاصش اینکه حدودا 2/5 ساله حضور هیچ کس مثل حتی یادش دلمو تو سینه نمی لرزونه بناست هیچ وقت این وبو نبینه اینه که مینویسم تا دلم نترکه...
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان من و تنهایی و تو و آدرس azkaroon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 71
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 82
بازدید ماه : 82
بازدید کل : 30756
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1